شعری از سعدی شیرین سخن :
ای ماه عالم سوز من، از من چرا رنجیده ای؟
ای شمع شب افروز من از من چرا رنجیده ای؟
یک شب تو را مهمان کنم، تا جان و دل قربان کنم
جام تو در چشمان کنم از من چرا رنجیده ای؟
ای جان من جانان من ، بر من نگر سلطان من
یک شب بیا مهمان من از من چرا رنجیده ای؟